جدول جو
جدول جو

معنی صاف هاکردن - جستجوی لغت در جدول جو

صاف هاکردن
همواره کردن، صاف کردن
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از صاف کردن
تصویر صاف کردن
مایعی را از صافی یا پارچه گذراندن تا جرم آن گرفته شود، برای مثال پیر مغان ز توبۀ ما گر ملول شد / گو باده صاف کن که به عذر ایستاده ایم (حافظ - ۷۲۸)، هموار کردن زمین، برطرف ساختن چین و چروک پارچه
فرهنگ فارسی عمید
پخ کردن هموار کردن، پالودن پالایش، نرم کردن مایعی را از جداری که دارای منافذ کوچک است - و صافی نام نام دارد - عبور دادن تا مواد جامد از آن جدا شود تصفیه صافی کردن، هموار کردن رفع چین و چروک کردن: پارچه را با اتو کشیدن صاف کردن، تراشیدن صورت. یا صاف کردن سینه. به وسیله سرفه کردن سینه را راحت کردن تا آواز نیکو برآید یا تنفس آسان شود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صاف کردن
تصویر صاف کردن
Smooth, Airbrush, Straighten
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از صاف کردن
تصویر صاف کردن
retoucher, lisser, redresser
دیکشنری فارسی به فرانسوی
پریدن با دو پا به صورت جفت پا پریدن
فرهنگ گویش مازندرانی
پاک کردن، از آلودگی و ناخالصی پیراستن
فرهنگ گویش مازندرانی
تشنگی بیش از حد به طوری که دهان کف کند
فرهنگ گویش مازندرانی
به صبح رساندن شب
فرهنگ گویش مازندرانی
ریختن و جا دادن، جا کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
تا کردن، متورم شدن، ساختن، کنار آمدن، بند انداختن صورت
فرهنگ گویش مازندرانی
پهن کردن، پوشاندن
فرهنگ گویش مازندرانی
طراحی نقش و نگار و پیاده کردن نخ های رنگی روی نمد
فرهنگ گویش مازندرانی
برداشتن پوست سبز گردو
فرهنگ گویش مازندرانی
انجام دادن
فرهنگ گویش مازندرانی
بلند کردن، سرپا کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
مطیع کردن، رام کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
آب کردن کره یا روغن جامد، علامت گذاری بر روی درختان، داغ
فرهنگ گویش مازندرانی
فریادکشیدن، بلند حرف زدن
فرهنگ گویش مازندرانی
پف کردن، سیخ شدن مو از ترس یا سرما
فرهنگ گویش مازندرانی
مانند حباب متورم شدن، پف کردن خمیر نان و کیک و غیره، زاییدن
فرهنگ گویش مازندرانی
حوصله و شکیبایی به خرج دادن
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از صاف کردن
تصویر صاف کردن
לתקן , להחלקה , ליישר
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از صاف کردن
تصویر صاف کردن
에어브러시로 수정하다 , 매끄럽게 하다 , 곧게 하다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از صاف کردن
تصویر صاف کردن
menyentuh ulang, menghaluskan, meluruskan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از صاف کردن
تصویر صاف کردن
एयरब्रश करना , चिकना करना , सीधा करना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از صاف کردن
تصویر صاف کردن
retoucheren, gladstrijken, rechtzetten
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از صاف کردن
تصویر صاف کردن
ретушувати , згладжувати , вирівнювати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از صاف کردن
تصویر صاف کردن
retocar, alisar, enderezar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از صاف کردن
تصویر صاف کردن
ritoccare, levigare, raddrizzare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از صاف کردن
تصویر صاف کردن
retocar, alisar, endireitar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از صاف کردن
تصویر صاف کردن
retuszować, wygładzać, prostować
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از صاف کردن
تصویر صاف کردن
airbrushen, glätten, begradigen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از صاف کردن
تصویر صاف کردن
ретушировать , сглаживать , выпрямлять
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از صاف کردن
تصویر صاف کردن
修图 , 平滑 , 弄直
دیکشنری فارسی به چینی