مایعی را از صافی یا پارچه گذراندن تا جرم آن گرفته شود، برای مثال پیر مغان ز توبۀ ما گر ملول شد / گو باده صاف کن که به عذر ایستاده ایم (حافظ - ۷۲۸)، هموار کردن زمین، برطرف ساختن چین و چروک پارچه
مایعی را از صافی یا پارچه گذراندن تا جرم آن گرفته شود، برای مِثال پیر مغان ز توبۀ ما گر ملول شد / گو باده صاف کن که به عذر ایستاده ایم (حافظ - ۷۲۸)، هموار کردن زمین، برطرف ساختن چین و چروک پارچه
پخ کردن هموار کردن، پالودن پالایش، نرم کردن مایعی را از جداری که دارای منافذ کوچک است - و صافی نام نام دارد - عبور دادن تا مواد جامد از آن جدا شود تصفیه صافی کردن، هموار کردن رفع چین و چروک کردن: پارچه را با اتو کشیدن صاف کردن، تراشیدن صورت. یا صاف کردن سینه. به وسیله سرفه کردن سینه را راحت کردن تا آواز نیکو برآید یا تنفس آسان شود
پخ کردن هموار کردن، پالودن پالایش، نرم کردن مایعی را از جداری که دارای منافذ کوچک است - و صافی نام نام دارد - عبور دادن تا مواد جامد از آن جدا شود تصفیه صافی کردن، هموار کردن رفع چین و چروک کردن: پارچه را با اتو کشیدن صاف کردن، تراشیدن صورت. یا صاف کردن سینه. به وسیله سرفه کردن سینه را راحت کردن تا آواز نیکو برآید یا تنفس آسان شود